بسم الله الرحمن الرحیم
"و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله"
تولد وکودکی:
روحانی مجاهد و فرمانده شجاع مرحوم استاد محمد امین زکی در 1337 ش در قریه ی سلطان غجر از توابع ولایت سرپل و در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. ایشان دو ساله بود که پدرش را از دست داد و برای همیشه از نعمت پدر محروم شد اما مادرش که زن متدین و سخت کوشی بود سرپرستی و تربیت ایشان را به عهده گرفت و با مهر مادرانه اش نگذاشت که ایشان جای خالی پدررا احساس کند.
تحصیل:
ایشان از همان دوران کودکی و نوجوانی و با تشویق خانواده اش در محضر روحانی محل(مرحوم صفدر کربلایی) به فراگیری قرآن مجید و آموزه های دینی پرداخت.
عشق و علاقه ی شدید این نو جوان به کسب علم و دانش و مکتب اهلبیت(ع) باعث شد که علی رغم مشکلات و سختی های که خانواده اش با آن مواجه بود به همراه دوست و همرزم شهیدش قوماندان ملا احمد اکبری و تعداد دیگری از دوستانش وارد حوزه ی علمیه ی روحانی مبارز شهید حجت الاسلام و المسلمین شیخ احمد علی راجی شود.
استاد زکی به مدت سه سال از محضر آن عالم انقلابی و مبارز کسب فیض نمود و ضمن تحصیل و تهذیب، راه و روش مبارزه علیه ظلم و ستم را نیز به خوبی فرا گرفت، ایشان همزمان با تحصیل علم و دانش به تبلیغ و ترویج معارف اسلامی در بین مردم نیز می پرداخت.
مبارزات:
با کودتای کمونیستی 7 ثور و دستگیریی گسترده ی علمای مبارز و آگاه استاد راجی هم دستگیر و زندانی شد و حوزه علمیه ایشان نیز تعطیل گردید. پس ازآن بود که استاد محمد امین زکی وارد فاز مبارزات سیاسی- نظامی شد،ایشان که از افراد فهیم، اگاه و پر شور منطقه بود به افشای اهداف پلید و شوم کودتاچیان کمونیست در بین مردم پرداخت و زمینه را برای مبارزه ی همه جانبه با کمونیست ها فراهم نمود.
در سال 1359 ش که پایگاه جهادی به همت مردم سرپل ایجاد شد، استاد زکی وارد مرحله ی گسترده ی فعالیت های سیاسی-نظامی و فرهنگی شد.
در این راستا در اسفند سال 1359 در میاندره در یک دوره سه ماهه ی آموزش عقیدتی – سیاسی ونظامی شرکت نمودو پس از اتمام آن دوره در صحنه های مختلف نظامی حضور چشم گیر و سهم فعال داشت به طوری که در جنگ های که در محور چهار باغ بین مجاهدین و کمونیست ها و ارتش سرخ شوروی جریان داشت جانانه جنگید و برای آزاد سازی شهر سرپل از لوث وجود کمونیست ها و ارتش سرخ شب وروزهای زیادی مجاهدت نمود . ایشان هم چنین در جنگ های بغاوی، سوزمه قلعه و سانچارک نیز رشادت ها و دلاوری هایی از خود به یاد گار گذاشت.
استاد در دوران جهاد مسئولیت هایی داشت که عضویت در شورای تصمیم گیری سرپل و شورای نظامی پایگاه جهادی وقوماندانی امنیه ی سرپل از جمله ی آن هاست.
پس از سقوط رژیم کمونیستی درکشور استاد زکی نیزخاموش ننشست و جهاد و مبارزه را به شکل دیگر ادامه داد. یکی از نگرانی های ایشان همواره فراموش شدن راه و رسم شهدا و دست آوردهای جهاد بود. او در طول مبارزاتش همان طور که از جانش مایه گذاشت و در راه جهاد مجروح گردید از مالش نیز برای پیشبرد اهدافش بارها و بارها هزینه کرد.
در سال 1376 ش که اکثر مناطق افغانستان به دست طالبان سقوط کرد، عضوموثر مقاومت در مقابل طالبان در بلخاب بود و
درکنارمجاهدین مناطق دیگر یک سال و سه ماه با قوای طالب و حامیان پاکستانیشان مقابله نمود.
او و همسنگرانش چندین بار حملات زمینی و هوایی طالبان و نیروی های پاکستانی را دفع کردند که
این مقاومت ها به نابودی تعداد زیادی از نیروهای طالب از جمله "ملا برادر" فرمانده ی زون شمال آنان منجرگردیده و مجبور شدند از اطراف بلخاب عقب نشینی کنند.
استاد زکی در 1378 ش و در دوران حکومت گروه متحجر طالبان به جمهوری اسلامی ایران مهاجرت کرد و در این مسیر سختی ها و مرارت های زیادی را به جان خرید.
ایشان در این سال ها که دور از وطن بود نیز از مشکلات و رنج های مردمش بی خبر نبود و تحولات سیاسی و نظامی کشور را همواره رصد و با دوستان و همرزمان سابقش مدام در تماس بود و مشوره های لازم را از راه دور به آن ها ارائه می کرد.
او که بیشتر عمر خود را با مبارزه و خدمت به جامعه اسلامی می گذراند، کمتر فرصت رسیدگی به خانواده و فرزندان خویش را داشت.
خدمات فرهنگی:
ایشان بعداز تعطیلی مکاتب دولتی سرپل براثر حضور کمونیست ها، باتعدادی از همفکران خود مکاتب جهادی را تاسیس نمود ومشغول آموزش فرزندان انقلاب گردید که حاصل این آموزش ها تعدادی زیادی نیروی فرهیخته ی فرهنگی ومدیر در جامعه است.
در زمان اقامت در ایران با اینکه خود مشتاق به ادامه تحصیل بود اما موانع و مشکلات او ازتحصیل بازداشت، لذا در کنار زحمت و تلاش برای امرار معاش خانواده به فعالیت های فرهنگی در بین مهاجرین نیز پرداخت و دراین راستا با همکاری افراد متدین و جوانان روشنفکر و مذهبی، هیئات اباعبدلله الحسین(ع) را تشکیل داد و با دایر کردن جلسات قران کریم؛ روضه و دعا مخصوصا در ماه محرم و ماه مبارک رمضان، به نشر معارف قرآن و اهلبیت (علیهم السلام ) می پرداخت و برای زنده نگه داشتن شعایر دینی و مذهبی همواره پیشگام و فعال بود.
او شعر می سرود ومداح اهل بیت(ع)بود ، چنانچه شاگردانی را برای اجرای سرود ومدیحه سرای تربیت نمود.
استاد در شورای هماهنگی هیئت های مذهبی مهاجرین افغانستانی استان تهران که از مجموع 360 هیات تشکیل شده است، نقش مفید و ارزنده ی داشت و خدمات قابل قدر و ارزشمندی را در قالب این تشکیلات به جامعه مذهبی مهاجر ارائه می دادند.
شمه ای از ویژگی های اخلاقی استاد:
ایشان از نظر شخصیتی بسیار با وقار؛ کم حرف و دور اندیش بود. اهل راز داری و نظم بود؛ احترام خاص و فوق العاده به خانواده های شهدا قائل بود. معتقد به توکل و امداد الهی ومعصومین (ع) بود و در همه مراحل زندگی به معصومین(ع) توسل داشتند ،عشق و اخلاص ایشان نسبت به خاندان عصمت و طهارت (ع) باعث می شد قبل از شروع روضه اشکش جاری شود.
از مشکلات شکوه نداشت و در برابرش مقاومت می کرد.
راضی به رضای خدا بود و می گفت: کار که برای رضای خدا باشد ، شکست ندارد.
روحیه ای فولادین داشت ، در تصمیم خود محکم و استوار بود.
بدی در حق خود را می بخشید ، مرگ طبیعی را نمی خواست و آرزوی شهات داشت.
انتقاد پذیر بوده ، در برابر حوادث صبور و بردبار بود.
با طبقات مختلف جامعه با خوش رویی و مدارا رفتار می کرد.
تواضع و خون سردی وی زبان زد همگان بود.
در کار خیر با جدیت پیش قدم می شد و آن را ادامه می داد، لذا در محافل دینی ، سیاسی و اجتماعی شرکت فعال داشت.
سر انجام به تاریخ 27/ 1394/8 در حالیکه دور از وطن و در دیار غربت بود رخ در نقاب خاک کشید و به یاران و هم سنگران شهیدش ملحق شد .
خدایش رحمت نموده،با انبیاء و اولیاء محشور گرداند.